فکر کنم برای همه پیش اومده یا اینکه پیش میاد . اینکه فکر کنیم در کاری که انجام میدیم تنها و منحصر به فردیم . یعنی اینکه فکر کنیم فقط خودمون هستیم که اون کار و انجام میدیم . البته این عقیده و نظر شامل هر چیزی می تونه بشه . مثل ؛ نوع زندگی ، فعالیت اجتماعی ، رفتار شخصی ، ارتباطات جمعی ، رعایت برخی سنت ها ، عشق و روابط عاشقانه و هر چیز دیگه که شما فکرش رو کنید . این فکر و باور به تنها و منحصر به فرد بودن در کار یا فعالیت یا هر چیز دیگه تا اونجا پیش میره که یا آدم متوهم میشه و فکر میکنه یه کار خاصی داره انجام میده و یه آدم استثنایی . یا اینکه دچار توهم میشه و با همین توهم ترس و وحشت تنهایی زمین گیرش می کنه و از همه جدا میشه . 

یکم باز طولانی شد مطلبم . خلاصه اینکه این توهم به نظر من قسمت هر آدمی میشه و یه مدته قسمت من شده . اونم بیشتر در حوزه فردی و شخصی . یکیش مربوط به همین نوع زندگیم میشه ، یه مدته فکر می کنم اکثر آدم ها ساعت یازده ، دوازده می خوابن و تک و تُکی که بیدارن دیگه یک می خوابن و شاید به تعداد انگشتان دست هم کسی پیدا نشه که مثل من هر شب تا ساعت سه و چهار صبح بیدار باشه (به استثنا اشخاصی که به جهت شغل و فعالیت های دیگر ناچار به بیدار ماندن هستن).

موضوع بعدی هم مربوط میشه به وضعیت موجودم که فکر می کنم هیچ کسی پیدا نمیشه که دو سال خودش رو معطل یکی دیگه کنه و خوشی و تفریح و آرامش و خلاصه زندگی رو از خودش بگیره . اونم به خاطر کسی که دیگه هیچ جایی تو ذهن و دلش ندارم و وقتی هم من و می بینه هیچ خاطره و تصویری از گذشته تو ذهنش زنده نمیشه و یا بهتره بگم نمی خواد که چیزی از گذشته زنده بشه . و حتی بدتر از این ، اون گذشته رو بخش تاریک و سیاه زندگیش می دونه. 

این حال و احوال،  نه من ، هر کس دیگری رو که توش قرار بگیره اذیت می کنه . مخصوصا اینکه فکر کنی تنهاترین آدمی هستی که تو این موقعیت قرار داری. به خاطر همین گفتم بذار اینجا با دوستان مجازی موضوع رو در میان بگذارم و ببین واقعا" آدم های دیگری مثل من هستن که تا صبح بیدار بمونن ؟ یا  کسی پیدا میشه که تو موقعیتی که گفتم خودش رو معطل یکی دیگه کرده باشه؟ واقعا" کسی هست ؟ کسی مثل من پیدا میشه ؟ 


در برنامه فوتبال برتر وقتی آقای علیپور ۵ گل برترش رو معرفی می کند ، دو گل مربوط به بازی هایی بوده که آقای فردوسی پور گزارش کرده بوده . سه گل دیگه با صدای گزارشگر پخش میشه و دو گل بدون صدای آقای فردوسی پور. با اینکه فوتبال رو دوست دارم ولی پیگیری جدی نمی کنم ، اما در مقابل این موضوع واقعا دیگه نتونستم حرفی نزنم . واقعا این برخورد رو چطور مدیران صدا و سیما می تونند توجیح کنند ؟! واقعا فکر نکردن رفتارشون خیلی بچگانه و حتی یه جوری تمامت خواهانه است ؟! نمی دونم در عصر ارتباطات و تکنولوژی چنین کارهای بچگانه چه معنی داره؟! البته بعید میدونم نقص فنی باشه و واقعا دوست دارم توضیح مدیران محترم شبکه سه رو بشنوم .

به نظرم اینگونه رفتارها چیزی از ارزش های آدم های مثل فردوسی پور کم نمی کننه ، باید فقط در مقابلش سکوت کرد . ولی چون مدتی بود به جهت حذف برنامه ۹۰ دوست داشتم مطلبی بنویسم ، همین اتفاق را بهونه می کنم و به مطالب ذیل اشاره می کنم؛ 

اول اینکه یه سری آدم ها به جهت فعالیت ها و اندیشه ها و چیزهای که از خودشون به جا می گذارن ، چه در دوره حیاتشون چه بعد از آن ، تموم شدنی و قابل حذف نیستن . تجربه و تاریخ این مطلب رو اثبات کرده . مخصوصا در حافظه تاریخی ما ایرانیان تو صد سال گذشته این موضوع ثبت شده . دکتر شریعتی در حوزه اجتماع و اندیشه و دین ، استاد جعفری در حوزه فلسفه ، گلشیری در ادبیات و رمان ، نیمایوشیج و شاملو در شعر ، مرحوم حجازی و علی پروین در حوزه ورزش و  فوتبال و سید محمد خاتمی در ت و آزاداندیشی ، نمونه این آدم ها هستن که هیچ جوری نمیشه حذفشون کرد . همانطور که مرگ بعضی از این آدم ها باعث حذف و فراموشی اونا نشد . آقای فردوسی پور هم در حوزه گزارشگری و تحلیل و تفسیر فوتبال از اینجور آدم ها شده . پس به همه مدیران صدا و سیما توصیه می کنم زیاد تلاش برای حذف ایشون نکنند ، چون هم باعث میشن که نام بدی از خودشون در حافظه مردم ثبت بشه ، هم اینکه طبق تجربه هر چه بیشتر تلاش کنند بیشتر فردوسی پور رو بزرگ و محبوب می کنند . 

دوم اینکه حذف اینجور آدم ها و محدود کردن اونا ، باعث میشه یا فعالیت های زیر زمینی بیشتر رواج پیدا کنه یا گزینه مهاجرت برای این عزیزان بهترین گزینه بشه . البته به نظر من فردوسی پور خیلی عاقل تر از اینه که اشتباه بعضی همکاران خودش رو تکرار کنه و به مهاجرت فکر کنه . ولی در هر صورت وقتی آدم های فعالی که مدام در حال مطالعه و نو به نو شدن و نوآوری و ابتکار هستن نمی تونن بی کار بمونند و تن به روزمرگی بدن . به همین خاطر وقتی تمام درها به رویشون بسته بشه و دیگه هیچ راهی برای فعالیت نداشته باشند شاید فقط یک گزینه براشون بمونه ؛ مهاجرت . البته با توجه به فعالیت های گذشته آقای فردوسی پور ، من به شخصه منتظرم دوباره ایشون به شکل نو و در فضای جدید و پربارتر از قبل ، فعالیتشون رو شروع کنند.

سوم و آخر اینکه در تمام کشورهای دنیا ، از اینطور آدم ها که محبوبیت و مقبولیت قابل توجه در بین مردم دارن، استقبال می کنند و با حفظ و حمایت آنها ، در تقویت پایگاه اجتماعی و محبوبیت خود تلاش می کنند . یعنی به جای آنکه رشد اینگونه آدم ها را مضر بدانند ، آنها را به شدت مثمر ثمر و کارآمد برای روزهای خاص می دانند . حتی سعی می کنند با حمایت خود محبوبیت اینطور آدم ها را به آن سوی مرزهای کشور خود توسعه دهند. به نظر من اگر آقای فردوسی پور در یکی از کشورهای توسعه یافته و مدرن تر برنامه ۹۰ را تولید و منتشر می کرد ، با لقبی مثل آقای ۹۰ ، الان چهره جهانی شده بود . پس باید از این آدم ها خاص استفاده کرد و با معرفی آنها به جهان ، راهی بسازیم تا دنیا به جز در بحث های مربوط به فعالیت های اتمی و تحریم و اینطور چیزها نام ایران و ایرانیان را بشناسن و ببینند .

در پایان متذکر می شوم این مطالب را به عنوان یک نفر از ایرانیان که شاهد حذف برنامه خوب و پرطرفدار ۹۰ و بعد از آن رفتاری مشابه آنچه در بالا گفتم بودم ، نوشته ام و واقعا اطلاع دیگری از آنچه اتفاق افتاده ندارم .  بدیهی است نوع قضاوت آدم ها بستگی به نوع نگاه آنها به وقایع و حوادث و اتفاقات اطرافشان دارد و این مطلب که قضاوت من است با توجه به آنچه دیدم و شنیدن و شاهد بودم ، مثل عموم مردم ، نوشته شده است و چه بسا اتفاقات و مطالب دیگری باشد که ما بعنوان عموم مردم از آن بی خبر هستیم و در صورت اطلاع از آنها ، قضاوت و نظرمان متفاوت باشد. 


یه مدته واقعا تو مناسبت های دینی دستم به نوشتن نمیره . چون همش می ترسم حرف هام به خاطر جو نادرستی که در فضای مجازی(مخصوصا تلگرام و اینستاگرام) ایجاد شده ، درست فهمیده نشه و مورد سوء استفاده بعضی از دوستان غافل و بی اطلاع قرار بگیره . ولی علیرغم این وضعیت باز تصمیم گرفتم این پست رو بنویسم و در شب شهادت امام رضا(علیه السلام) هم سلام و عرض ادبی کنم به امام اندیشمند و بزرگوار و غریب ، هم انتقاد کنم از وضعیت ضد مذهبی موجود . ولی چون اگر بخوام مفصل حرف هام رو بگم مطلب خیلی طولانی میشه خیلی مختصر و فهرست وار فعلا مطالبم رو بیان می کنم؛ 

اولاینکه وضعیت و شرایط موجود رو نباید مبنای قیاس برای اسلام راستین قرار داد . بلکه برای قیاس آنچه می گویند با آنچه در واقع بوده باید مراجعه کرد به احادیث و سیره پیامبر و ائمه که در کتب تاریخی متعدد و متنوع در دسترس است . در واقع آنچه هست را نباید مبنای تطبیق قرار داد و باید به اصل مراجعه کرد .

دوم اینکه هر مطلبی که در فضای مجازی در خصوص دین اسلام مطرح می شود ، بدون تحقیق و مطالعه قبول نکرد و اگر می خواهیم آنرا منتشر و مطرح کنیم ، حداقل به منابع مراجعه کنیم و پس از علم به صحت و درستی آن مطلب را بیان کنیم . ولی متاسفانه شاهدیم که اکثرا بدون توجه به این موضوع هر مطلبی را که می بینند سریع قبول می کنند و به آن استناد می کنند و بر مبنای آن قضاوت می کنند .

سوم هم اینکه پیامبر و امامان را ابتدا بدون توجه به قداست و معنویت باید بشناسیم. یعنی بدون پیش زمینه فکری که مانع قضاوت درست می شود سراغ آنها برویم. ابتدا بعنوان انسان هایی که در دوره خود سرآمد و مورد توجه بوده اند به سراغ آنها برویم و بعد از اینکه در تحقیقات خود به نتیجه رسیدیم در مورد قداست و معنویت و الهی بودن آنها قضاوت کنیم. 

در آخر اینکه در شان هیچ یک از ما نیست که هر چه را برای ما در فضای مجازی منتشر می کنند چشم بسته و بی سوال و جواب و تحقیق و مطالعه قبول کنیم . شک نداشته باشیم که تحقیق و مطالعه، هم مخالفت هم موافقت ما را محکم و مستند و حتی ارزشمند می کند.


قبل از اذان صبح شبکه نمایش فیلم سینمایی ماجرای نیمروز رو پخش کرد . نمی دونم چندمین باره این فیلم و می بینم . چند چیز باعث میشه باز علاقه به دیدن این فیلم داشته باشم که مهم ترین چیز پرهیز از ظاهر سازی و نشان دادن واقعیت در این فیلم است . هر چند که شاید تمام واقعیت نباشه. ولی همین که تو این فیلم نشون داده میشه که منافقین حتی تو بدنه اطلاعات کشور و همین طور رده های بالای حراست وزارتخانه ها در اون دوره نفوذ کردن یه حُسن این فیلمه .
ماه رمضان زیباست و دوست داشتنی . ولی متاسفانه مثل خیلی چیزهای مذهبی و دینی دیگر در این فضای مسموع و دین ستیز حاکم شده در فضای مجازی ، زیبایی و شکوه آن فراموش شده . فضای مسمومی که می گویم به نظر من دو طرفه است . از یک طرف نحوه تبلیغ حاکمیت که بیشتر از طریق صدا و سیما نمود پیدا می کند ، فرصت به دست افراد سودجو و مغرض می دهد که به نظر من با کمی بازنگری در برنامه های دینی و همین طور فراهم کردن شرایطی برای بحث و مناظره بین نظرات و عقاید مختلف می توانند در تغییر
عکس زیر مربوط به روستای چرانه . چند دقیقه قبل افطار عکس و گرفتم . روستای چران در محدوده پره سر نزدیک تالشه . از یک طرف ۲۰ دقیقه تا آبشار ویسادار راهه . از طرف دیگه به َجاده خلال اسالم که یه جاده خیلی زیبا و خاصه و هر فصلش زیبایی خاصی داره . تو فصل پاییز میشه هزار رنگ و واقعا دیدنیه . حدود ده روزه اینجا هستم و از این طبیعت لذت می برم . ولی مدام یه سوال ذهنم و مشغول کرده . اونم اینکه چرا ما همه به طبیعت علاقه داریم ؟ چی تو طبیعت هست که ما رو به خودش جذب می
و امان از روزی که به نوشتن به خواندن خو بگیری و عادت کنی . دیگر رهایت نمی کند و تا آخر عمر با آن درگیری . حالا چه مخاطب داشته باشی چه نداشته باشی . چه هدفمند مطالعه کنی چه بی هدف . هیچ فرقی نمی کند . فقط باید بنویسی و بخوانی . البته خواندن و نوشتن و مطالعه کردن کار بسیار خوب و ارزشمندیست . اصلا به نظر من یکی از مشکلات بزرگ کشور ما پایین بودن سطح مطالعه و کتابخوانیست . به اندازه ای که تیراژ کتاب ها به ۵۰۰ نسخه رسیده .
فکر کنم دو ماهی می شه که به وبلاگم سر نزدم . فقط و فقط برای اینکه به نظر خودم اشتباه کردم و وارد اینستاگرام شدم . البته چون تو هنر خوشنویسی فعالیت می کنم دوست داشتم یه جایی آثارم رو عرضه کنم تا هم دیگران ببینند و هم مورد نقد قرار بگیره . ولی به نظر من اینستا اصلا فضای خوبی برای فعالیت های هنری و ادبی نیست . به نظر من اینستا بیشتر شبیه یه رومه خیلی بزرگه که هر کسی بخواد بدون داشتن تخصصی می تونه تو این رومه در اون یه صفحه داشته باشه .
چندان تمایلی به نوشتن مطالب مناسبتی در مورد هر شخص و هر موضوعی که باشد، ندارم . چون احساس می کنم یکی از ثمرات نظام فعلی همین کلیشه ای کردن ارزش ها و مناسبت است و نمی خواهم با این مناسبت تراشی و کارهای نمایشی و صوری (که به نظر من بسیاری ارزش ها را در نظر مردم متاسفانه تبدیل به ضد ارزش کرده) همراهی کنم . اما همزمانی بزرگداشت تختی با اتفاقی ناپسند در شهر قزوین و راه ندادن پهلووان رسول خادم به همراه هنرمند مردمی و شجاع پرویز پرستویی ناچارم کرد که چند خط بنویسم
سال هاست که در شب های قدر به این موضوع فکر می کنم چه چیزی در این شب های قدر است که ما باید درک کنیم، ولی متاسفانه از درک ان عاجزیم. البته همیشه به این نتیجه میرسم که تنها با فکر کردن به جواب نخواهم رسید . اما دیشب اتفاقات ساده و جالبی برایم افتاد که کمی موضوع را برایم روشن کرد. اول در راه رفتن به مسجد در مسیری فرعی و خلوت ماشینم تو چاله ای افتاد و یک دفعه ترسیدم اینجا اگر ماشین خراب شود تو این وقت شب چیکار کنم و کسی به دادم نمی رسد.
باور کنید که در سال های سی زندگی و بعد آن هر چه موها سفید و چشم ها ضعیف و آهسته پیر می شوید عشق را کاملا فراموش می کنید نه ، اشتباه است که بگویم عشق با سال ها و پیری می رود نه ، ما با سال ها همراه و با فکر پول و زندگی از عشق دور می شویم . چون نصف عیش با وصف عشق برای ما باز محیا می شود یاد آرید و خوب مرور و وصف و عیش کنید ؛ بی تابی و کلافگی از عبور پیر گونه ی عقربه ها تا رسیدن وقت قرار و عشق صد بار تعویض کفش و لباس و حالت مو با رعشه های ریز در آستانه وقت

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کوله پشتی های جدید معرفی کالا مستانه تلاش زندگی ایرانیان تخفیف ویژه فدا چت|خلوت چت|چت روم خلوت|چت خلوت|شیراز چت